کتابهای ارشک عزیزی
رمان
رودخانه
خرداد ۱۳۹۹
«رودخانه» یک رمان فانتزی پساآخرالزمانی است که سرشار از گفتوگوها و مناظرات فلسفی میان شخصیتهای گوناگون است. داستان در ژانر رمانس نوشته شده و بر پایهٔ روایت «هفتخان اسفندیار» از شاهنامهٔ فردوسی، شاعر حماسهسرای ایرانی قرن چهارم هجری، شکل گرفته است.
همین داستان (هفتخوان)، بهعنوان پسزمینهٔ روایی برای سمفونی شماره ۲ ارشک عزیزی در دو مینور نیز استفاده شده است.
خلاصهٔ داستان:
لوگان تنها انسانی است که میتواند رودخانهای را ببیند. او در آیندهای بسیار دور زندگی میکند؛ زمانی که دیگر هیچ اثری از رودخانهها بر روی زمین باقی نمانده است. لوگان همراه با دوست گابلین خود، لورا، سفری را برای یافتن سرچشمهٔ رودخانه آغاز میکند و در مسیر، با موجودات و موانع گوناگونی روبهرو میشوند و رازهای بسیاری از تاریخ زمین را کشف میکنند.
این رمان توسط انتشارات Starywriting منتشر شده و بهصورت رایگان در اپلیکیشن Ringdom در دسترس است.


داستان کوتاه
صفحه
شهریور ۱۳۹۸
آگاهی، جهانهای موازی، معنای «خود» و بسیاری موضوعات دیگر، مضمونهای اصلی داستان کوتاه «تخته» هستند که بهصورت روایتی اولشخص نوشته شده است. داستان در ذهن یک سرباز (پیاده) شطرنج رخ میدهد؛ مهرهای که نبردهای بسیاری را بر روی صفحهٔ شطرنج پشت سر گذاشته و اکنون به هستی خود میاندیشد.
پیوند این داستان با دو داستان کوتاه دیگر از همین نویسنده، یعنی «جاده» و «مریخ»، آنها را به نوعی دنبالهدار میکند؛ با این حال، هیچ ترتیب خاصی برای خواندن آنها وجود ندارد و خواننده میتواند با مطالعهٔ هر یک از آنها بهتنهایی، به کلیت داستان پی ببرد.


داستان کوتاه
مریخ
شهریور ۱۳۹۸
بیگانگان اگر به زمین بیایند چه خواهند کرد؟ در فضای بیکران میان کهکشانها چه چیزی نهفته است؟ اگر با یک تمدن فرازمینی روبهرو شویم چه باید بکنیم؟ اینها پرسشهایی هستند که سه دوست، در یک شب اردو به قصد رصد مریخ در نزدیکترین فاصلهاش از زمین، مطرح میکنند.
پیوند این داستان با دو داستان کوتاه دیگر از همین نویسنده، یعنی «جاده» و «تخته»، آنها را به نوعی دنبالهدار میکند؛ با این حال، هیچ ترتیب خاصی برای خواندن آنها وجود ندارد و خواننده میتواند با مطالعهٔ هر یک از آنها بهتنهایی، به کلیت داستان پی ببرد.


داستان کوتاه
جاده
اردیبهشت ۱۳۹۸
رانندگی تنها در جادهای آرام در دل شب، ذهن را به سرگردانی میکشاند؛ چشمها خسته میشوند و هر جزئیات کوچکی در تاریکی جاده خود را آشکار میکند. در این داستان، شما به سفری در ذهن شخصیت اصلی میروید و جهان را همانگونه که او میبیند، تجربه میکنید.
پیوند این داستان با دو داستان کوتاه دیگر از همین نویسنده، یعنی «تخته» و «مریخ»، آنها را به نوعی دنبالهدار میکند؛ با این حال، هیچ ترتیب خاصی برای خواندن آنها وجود ندارد و خواننده میتواند با مطالعهٔ هر یک از آنها بهتنهایی، به کلیت داستان پی ببرد.


ارشک عزیزی
آهنگساز، نوازنده پیانو، تهیه کننده موسیقی و نویسنده
©2025